ارزوی طلبگی
خاطرات یک طلبه سال سومی پیش از رسیدن به ارزوی طلبگی در تاریخ20/7/1391
همیشه در دفتر خاطراتش این را به یادگار می گذاشت گفته بودم (چو بیایی غم دل با تو بگوییم چه بگوییم که غم از دل برود چون تو بیایی )در تاریخ 2/7/1391
یادش بخیرسر تیتر موبایلش همیشه این را حک می کرد.ای خدای مهربان : من را به ارزوی طلبگی برسان اومی ترسید کسی اورا ازاین راهی که دربیش گرفته پشیمان کند اما اوباز هم به خود یاد اوری می کرد ودر خلوت تنهای هایش این را با خدای خودزمزمه می کرد:خدایا بحق حضرت زهرا ی مرضیه سلام الله مراز انهایی که می خواهند با وسوسه های شیطانی شان از هدفم دور کنند مصون نگه دار وابرویم راپیش انکسی که یک عمر نوکریش را ارزودارم حفظ فرما :13/3/1391 رسیدن او به طلبگی :ای خدای مهربان به ارزوی طلبگی رسیدم خدایا من بنده ای بدی برای توبودم ولی توخوبی را برمن تمام کردی خدایا شکربابت این لطف: اولین روز ورود به حوزه :ای اقای من یک دنیا برمن روسیاه لطف کرده ای وبرمن منت گذاشته ای ومن را سرباز خود کرده ای شکرای خدای مهربان: پس بیاییم قدر خودرا بدانیم وسربازی مخلص برای اقا باشیم اللهم عجل لولیک الفرج